آرامش در چیست؟
 
اینجا همه چی درهمه
از بودن در این وب سایت لذت ببرید دوستان عزیز
 

آرامش یعنی طمأنینه، تسکین و آسودگی خاطر[1] که در مقابل آن تشویش، نگرانی و اضطراب است.

از نظر اسلام آرامش و طمأنینه امری واقعی، حقیقتی و دست یافتنی است. در متون دینی ما راه های به دست آوردن آرامش بیان شده است و همین امر بهترین دلیل بر امکان دست رسی به آن است. علاوه بر این مطالعه زندگی بزرگانی که به دستورات دین عمل کرده اند و به آرامش درونی رسیده اند، می تواند ما را به این واقعیت رهنمون سازد که کسب آرامش در زندگی یک شعار نیست و این چیزی است که ما خود می توانیم با به کار بستن دستورات دینی آن را در خود احساس و تجربه نماییم.

عوامل پیدایش و ایجاد آرامش:

قرآن و روایات عوامل متعددی را برای آرامش بیان نموده اند برخی از آنها عبارتند از:

1. ذکر و یاد خدا: در قرآن آمده است: همانا با یاد الاهی قلب ها آرام می شود.[2] منظور از یاد و ذکر خدا یعنی این که انسان همیشه توجه و یقین داشته باشد که هیچ موجودی در عالم نمی تواند مستقل و جدای از «الله» وجود داشته باشد تا چه رسد به این که بتواند منشأ اثر باشد: «تمام عزت از او است»،[3] و تمام قدرت و ملک و هستی از او است. عزت و ذلت بندگان نیز به دست او است. او بر همه چیز توانا است.[4

چنین انسانی هیچ نگرانی و خوف و حزنی ندارد؛ چنان که قرآن می فرماید: "کسی که دنبال هدایت من باشد او دیگر خوف و نگرانی ندارد".[5] بله اگر انسان واقعا با تمام وجودش باور داشته باشد که هیچ دگرگونی و قدرتی در عالم نیست مگر این که وابسته به خداوند بزرگ است و آن گاه با زبان بگوید: «لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم»، دیگر دغدغه و اضطرابی ندارد. رسول مکرم اسلام (ص) فرمودند: ذکر «لاحول ولا قوة الا بالله» شفای از 99 درد است که کمترین آن دردها، غم و غصه است.[6]

2. توکل به خدا: توکل یعنی این که انسان وظیفه خود را در حد توانایی انجام داده و نتیجه کارها را به خداوند واگذار نماید. قرآن مجید می فرماید: "کسی که بر خدا توکل کند خداوند او را کفایت می کند".[7]

3. رضایت به خواست الاهی: اگر انسان باور داشته باشد که خداوند متعال همیشه خیر خواه بندگان خود است و به خواست الاهی گردن نهد هیچ دغدغه ای نخواهد داشت.

4. ارتباط و اطاعت از اولیای الاهی: خداوند به پیامبرش می فرماید: "نگامی که از مردم خمس و زکات دریافت می کنی بر آنها درود بفرست؛ زیرا که صلوات تو بر آنها، مایه آرامش آنها است".[8]

5. ازدواج با همسر مومن و صالح: قرآن می فرماید: "یکی از نشانه ها و آیات الاهی این است که برای شما از جنس خودتان همسرهایی آفرید تا با او به سکونت و آرامش برسید".[9]

6. استراحت در شب: خداوند در قرآن می فرماید: "او همان کسی است که شب را برای شما قرار داد تا در آن آرام شوید".[10]

7. خوردن غذای سالم و طبیعی: در روایات وارد شده است که خوردن انگور سیاه،[11] غم و غصه را از بین می برد.

8. پاکیزگی و نظافت: در روایات زیادی آمده است که: شستن لباس،[12] و شستن سر[13] و... باعث از بین رفتن غم و غصه می شود. اینها بعضی از عوامل ایجاد آرامش است که در روایات و آیات مطرح شده است.

از طرف دیگر، اگر انسان از چیزهایی که مانع آرامش است و برای انسان پریشانی خاطر می آورد دوری کند، زمینه رسیدن به حالت طمأنینه و آرامش را فراهم ساخته است. بعضی از عوامل از بین رفتن آرامش که در روایات بدان ها اشاره شده است عبارت اند از:

1-دلبستگی به دنیا: پیامبر اکرم (ص) فرمود: "رغبت و علاقه به دنیا موجب غم و حزن انسان است و زهد و بی رغبتی به دنیا موجب راحتی قلب و بدن است".[14]

امام خمینی (ره) نیز با توجه به روایات به فرزندشان حاج سید احمد فرمودند: «... من آنچه ملاحظه کردم و مطالعه در حال قشرهای مختلف نمودم، به این نتیجه رسیده ام که قشرهای قدرتمند و ثروتمند، رنج های درونی و روانی و روحیشان از سایر اقشار بیشتر و آمال و آرزوهای زیادی که به آن نرسیده اند بسیار رنج آورتر و جگر خراش تر است... آنچه مایه نجات انسان ها و آرامش قلوب است، وارستگی و گسستگی از دنیا و تعلقات آن است که با ذکر و یاد دایمی خدای تعالی حاصل می شود».[15]

2- طمع و چشم داشت به مال مردم: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "کسی که به مال دیگران طمع و چشم داشت، داشته باشد حزن و اندوهش طولانی خواهد شد".[16]

3- حسادت: امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: "غیر از حسود ظالمی را ندیدم که شبیه ترین کس به مظلوم باشد؛ زیرا دارای قلبی غصه دار و حزنی پیوسته است".[17]

4- شک و عدم رضایت: رسول خدا (ص) فرمودند: "مانا که خداوند با حکمت و فضلش، راحتی و شادی را در یقین و رضا قرار داده و غصه و ناراحتی را در شک و نارضایتی گذاشته است".[18]

پس دست یابی به آرامش تنها یک شعار نیست، بلکه حقیقتی دست یافتنی و دارای راه های عملی بسیاری است که در متون دینی به وضوح بیان شده است.

 

آرامش واقعی در چیست


آرامش واقعی

روزی روزگاری در زمانهای بسیار قدیم پادشاهی جایزه بسیار نفیسی درنظر گرفت برای  هنرمندی که بهترین تابلو راکه نشانگر آرامش باشد نقاشی کند.  هنرمندان زیادی در این مسابقه شرکت کردند ولی پادشاه فقط از 2 اثر خیلی خوشش آمد و آنها را از بقیه جدا کرد  تا در مورد بهتر بودن یکی از آنها تصمیم نهائی خودش را بگیرد.


یکی از تابلوها تصویری بود از دریاچه ای بسیار آرام،  آنقدر آرام که تمام منظره کوهستان اطراف در آن مثل آینه منعکس بود.  روی دریاچه آسمان نیلی رنگ به تصویر کشیده شده بود با چند تکه ابر سفید. هرکس به این تابلو نگاه میکرد عقیده داشت که این اثر بسیار عالی و نمایانگر آرامش کامل است و حتما" برنده خواهد شد.

تابلو دیگر هم نقاشی بود از کوهستان،  اما کوههای ناهموار و پر صخره و روی آنها آسمانی خشمگین که در آن بارش رگبار و رعد وبرق همه به تصویر کشیده شده بود، از بالای یکی از کوهها آبشاری خروشان رو به پائین و به دریا فرو میریخت.. این تابلو در دید  هیچ یک از تماشاگران آرامش بخش نبود و همه متعجب بودند که پادشاه به چه دلیل این تابلو را در کنار دیگری انتخاب کرده. پادشاه با مشاهده دقیق تابلو دوم از نزدیک،  متوجه شده بود که پشت آبشار روی بوته ای که داخل شکافی در صخره رشد کرده بود..پرنده مادری لانه کرده و با وجود ریزش آب خشمگین و کف آلود به پائین، پرنده همچنان  در لانه خود در کمال آرامش روی تخم هایش نشسته.
            پادشاه عاقبت تصویر دوم را انتخاب کرد و توضیح داد : معنی آرامش این نیست که در محلی باشید بدون هیچ سر و صدا و مشکل بدون اینکه محبور به انجام کار شاقی باشید .. بلکه آرامش واقعی آن چیزی است که در درون شماست که حتی با قرار گرفتن در مرکز و کانون مشکلات هنوز در قلب و وجود خود احساس آرامش کنید.


آرامش درون پایان مبارزه و درگیری روحی و روانی ما آدمها نیست ، بلکه این صفت و خصیصه ای است که در اندرون تعداد بسیار کمی از انسانهاست که همواره بدون در نظر گرفتن آنچه که اطراف آنان میگذرد، آماده کنار آمدن و مبارزه با ناملایمات زندگی می باشند .


رازهای آرامش درون چیست ؟ (نکات آموزنده و خوادنی)

۱- راز آرامش درون خویشنداری است. انرژیهای خود را پراکنده نکن. آنها را تحت نظر داشته باش و به طرز مفیدی هدایت کن.
۲- راز آرامش درون در این است که هرکاری را با حواس جمع و علاقه انجام دهی.
۳- راز آرامش درون در زمان حال زندگی کردن است گذشته و آینده را در چرخه ذهنی ابدیت رها کن.
۴- راز آرامش درون در آسایش درون است. آسایش جسمانی ، عاطفی ، ذهنی و سپس معنوی است.
۵- راز آرامش درون در دل نبستن است. این را بدان که در حقیقت هیچ چیز و هیچ کس به تو تعلق ندارد.
۶- راز آرامش درون در شادی است. افکار شادی آفرین را آگاهانه حفظ کن

 

۷- راز آرامش درون در آروز نداشتن است. این را بدان که شادی در درون تو جای دارد، نه در اشیاء و شرایط خارج از وجود تو .
۸- راز آرامش درون در این است که همه چیز را همانطور که هست بپذیری. آنگاه با امید و آرامش در جهت بهبودی آن قدم برداری.
۹- راز آرامش درون در درک این مطلب است که تو نمی توانی دنیا را تغییر دهی. اما می توانی خودت را تغییر دهی.
۱۰- راز آرامش درون در دوستی با افراد مثبت است. از معاشرت با افرادی که طبیعتی خالی از صفا و صمیمیت دارند اجتناب کن.
۱۱- راز آرامش درون در ایجاد آرامش در محیط اطراف خویش است.
۱۲- راز آرامش درون در یک زندگی ساده است. ضروریات زندگی را دوباره برای خود تعریف کن.
۱۳- راز آرامش درون در یک زندگی سالم است. هر روز ورزش کن، غذای مناسب بخور و نفس عمیق بکش.
۱۴- راز آرامش درون در داشتن وجدانی پاک است. به آرمان هایت پاینده باش.
۱۵- راز آرامش درون در رفتار آزادانه است. رفتاری که بر آمده از خود واقعی ات باشد، نه افکار دیگران.
۱۶- راز آرامش درون در این است که در تمام مراحل زندگی از حق پیروی کنی.
۱۷- راز آرامش درون در غبطه نخوردن به مال دیگران است. این را بدان که آنچه حق توست، هر طور شد خود را به تو خواهد رساند.
۱۸- راز آرامش در گله مند نبودن است. آنچه دنیا به تو می بخشد، در مقابل چیزی است که پیش تر ، تو به او بخشیده ای.
۱۹- راز آرامش درون در این است که اشتباهات خود را بپذیری و بدانی که فقط خود تو می توانی آنها را به موفقیت تبدیل کنی.
۲۰- راز آرامش درون در این است که بر دشمن درونت غلبه کنی، نه اینکه او را سرکوب کنی.
۲۱- راز آرامش درون در تمرین اراده است. حتی اگر نفست به شدت مخالف باشد.
۲۲- راز آرامش درون در این است که دلت همیشه شاد باشد، حتی هنگامی که دیگران عبوس هستند.
۲۳- راز آرامش درون در این است که به جای توقع خوشحالی از دیگران، خود آنها را خوشحال کنی.
۲۴- راز آرامش درون در این است که خیر و سلامت دیگران را خیرو سلامت خود بدانی.
۲۵- راز آرامش درون در بی آزار بودن است. هرگز عمدا کسی را نرنجان.
۲۶- راز آرامش درون کار کردن >> درکنار<< دیگران است، نه >> در مقابل<< آنها.

 

آرامش در چیست؟

شادابي ،نشاط ، لذت بردن از زندگي و هدفمندي مستلزم داشتن شخصيت سالم است . ازطريق آشنايي با معيارهاي سلامت رواني و تطابق آن باويژگي هاي شخصي ،تعامل با ديگران و محيط پيراموني اندكي مي توانيم عوامل آسيب زا به شخصيت سالم را شناسايي و با اصلا ح آنها ، در كسب شخصيت سالم تلاش كنيم .

سلامت رواني و جسماني خواست همه انسانهاست و همه در تلاشيم شخصيت هاي سالمي درزندگي براي برقراري مناسبات سالم انساني پيدا كنيم .اما آيا تا كنون انديشيده ايد كه چه فردي ازشخصيت سالم بهره مند است .

گوردن آلپورت يكي از نخستين روان شناسي بود كه توجه خود را به شخصيت سالم معطوف داشت . از نظر وي افراد سالم در سطح معقول و آگاه عمل مي كنند ،از قيد و بندهاي گذشته آزادند و از نيروهايي كه آنها را هدايت مي كنند كاملا آگاهند و مي توانند برآنها چيره شوند . راهنماي اشخاص بالغ ، زمان حال ،‌هدفها و انتظارهايي است كه از آينده دارند .جنبه بنيادي شخصيت آدمي را مقاصد سنجيده و آگاهانه (اميدها و آرزوهاي او ) تشكيل مي دهد . اين هدفها ، انگيزه شخصيت سالم قرار مي گيرد و بهترين راهنما براي فهم رفتار كنوني انسان هستند .وجود آدمي برداشتن هدفهاي دراز مدت استوار است و انسا ن را از حيوان ، كودك را از سالمند ،در اكثر موارد ،‌شخصيت سالم را از بيمار متمايز مي كند .

از نظر آلپورت ،‌انسانهاي سالم نياز مداومي به تنوع ،‌احساس و درگيري تازه دارند .كارهاي روزمره و عادي را كنار مي گذارند و درجست و جوي تجربه هاي تازه هستند . ماجراجو هستند ،‌خطر مي كنند و چيزهاي تازه كشف مي نمايند . همه اين فعاليتها ايجاد تنش مي كند و در هر صورت تنها از راه تجربه ها و خطرهاي تنش زاست كه بشر مي تواند ببالد . نگاه شخص سالم به آينده او را پيش ميراند و اين نگرش با هدفهاي خاص خود شخصيت را يگانه مي سازد و سبب افزايش ميزان تنش او مي شود .


از ديدگاه آلپورت

گسترش مفهوم خود ،ارتباط صميمانه خود با ديگران ، امنيت عاطفي ، ادارك واقع بينانه ، مهارتها و وظايف ، عيينيت بخشيدن به خود و فلسفه يگانه سازندگي هفت معيار شخصيت سالم است.

ازسوي ديگر اريك فروم معتقد است كه به سبب اهميت نيروهاي اجتماعي و فرهنگي براي درك يكايك اعضاي جامعه ،بايد ساختار آن جامعه درگذشته و حال تجزيه و تحليل گردد . بنابراين شناسايي ماهيت جامعه كليد درك شخصيت متغير انسان است . شخصيت ،خواه سالم و ناسالم به فرهنگ بستگي دارد . فرهنگ مانع يا حامي رشد و تكامل مثبت انسان است .

فروم شخصيت انسان را بيشتر محصول فرهنگ ميداند . از نظر وي سلامت روان بستگي به اين دارد كه جامعه تا چه اندازه نيازهاي اساسي افراد جامعه را برآورده مي كند ،نه اينكه فرد تا چه حد خود را با جامعه سازگار مي كند . در نتيجه ، سلامت روان بيش از آنكه امري فردي باشد . مساله اي اجتماعي است . جامعه ناسالم در بين اعضاي خود دشمني بدگماني بي اعتمادي ميآفريند و مانع از رشد كامل آنها مي گردد . درمقابل جامعه سالم به اعضاي خود امكان مي دهد به يكديگر عشق بورزند ،بارور، كارآمد و خلاق باشند و قوه تعقل و عينيت خود را بارورو نيرومند سازند .

از نظر مزلو نيز كه يك روانشناس انسانگر است .شخص سالم در حال خودشكوفايي يا تحقيق ذات است ،شخصي است كه شايستگي بودن و شدن را داراست .

درک درست ازواقعيت ،ذهن بازداشتن به تجربه ها ،‌افكار ، اطلاعات جديد ،وحدت شخصيت هويت راسخ ، خود را مي شناسد و برآن اساس رفتار مي كند ،توانايي گسترش روابط صيميانه ،خلاقيت و برخورداري از رفتار اخلاقي مبتني بر اصول معنوي را ويژگي هاي شخصيت سالم مي داند و معقتد است افرادي كه خواستار خود شكوفايي هستند به نوبه خود نيازهاي سطوح پايين تر شان (يعني نيازهاي جسماني ،‌ايمني ، تعلق ،‌محبت و احترام ) را برآورده سازند آنان دچار بيمارهاي رواني نيستند ،آنان الگوهاي بلوغ ، پختگي و سلامتي هستند و با حداكثر استفاده از همه قابليتها تواناييهايشان خويشتن را فعليت و تحقق مي بخشند . ميدانند چسيتند ،كيسيتند و كجا مي روند . به اعتقاد وي جوانان نمي توانند كاملا خواستار تحقق خود باشند ،آنان احساس هويت نيرومند و استقلال ندارند ، به رابطه عاشقانه پايدار نرسيده اند ، اما مي توانند به سوي تحقق خود پيش بروند و از خود ويژگيهاي نشان دهند كه حاكي از توجه به بلوغ و سلامت روان باشد .

به اعتقاد مزلو ويژگي ديگرافراد خود شكوفا ،‌ادراك صحيح از واقعيت عيني شناخت عيني از موضوعهاو اشخاص پيرامون خود به همانگونه كه وجود دارد و تشخيص رياكاري و نادرستي است .شخصيتهاي نا سالم ،‌جهان را با قالب ذهني خويش ادارك مي كنند و مي خواهند به زور آن را به شكل ترسها ، نيازها ،‌وارزشهاي خود درآورند .

ازسوي ديگر روان شناسان شناخت گرا ، براين باورند كه شخص سالم ،‌رويدادهاي محيط را با استفاده از روشهايي تعبير و تفسير مي كند كه به احساس خوب (يا اميد ) مي انجامند و او را قادر مي سازند به اينكه براي حل مسائل زندگي خود مهارتهاي خاصي را به بكار برد .

وين و داير با پيش كشيدن بحثي تحت عنوان تصوير اشخاصي كه نقاط ضعف شخصيت خويش را از بين برده اند . معتقد است كه اين اشخاص همه چيز زنديگ را دوست دارند ،‌ازانجام هيچ كاري ناراحت نميشوند .اوقات خود را با شكوه و شكايت ، يا اين آرزو كه اوضاع طورديگري باشد ،‌تلف نمي كنند . نسبت به امور زندگي احساس شور و هيجان دارند .خواست و توقعشان از زندگي تاحدي است كه دستيابي به آ‌ن برابيشا ن امكان داشته باشد . وقتي افراد ديگري نزديك چنين افرادي هستند ،‌در وجود آنان هيچگونه ناله و شكايت يا حتي آههاي افسوس بار نمي بينند . در مهماني ها يا درتنهايي ، به سادگي به آنچه كه در اطرافشان قراردارد خود را سرگرم ميكنند . تظاهر به لذت بردن نيم كنند . بلكه هر آنچه را كه هست بطور خردمندانه ميپذيرند و توانايي شگفت انگيز در لذت بردن ازواقعيات دارند . اگر لازم باشد كه اوضاع و شرايطي عوض شود . سعي در تغيير آن مي كنند و از اين تلاش و كوشش لذت مي برند . به راستي دوستدار زندگي هستند و تا حد امكان ازآن بهره ميگيرند .

نگرش كارل راجرز به الگوي شخصيت سالم ،تصوير خوش بينانه اي از طبيعت انسان عرضه مي كند كه مضمون عمده آن اين ست كه شخص بايد فقط بر تجربه اي كه خود از جهان دارد متكي باشد چرا كه اين تجربه تنها واقعيتي است كه هر فرد مي تواند بشناسد .به اعتقاد وي ، ادراك آگاهانه از خويشتن و دنياي پيرامون است كه شخص راهدايت مي كند ، نه نيروي ناآگاهي كه در اختيار و به فرمان او نيست . تجربه هوشيار و آگاهانه زيربناي عاطفي انسان رامي سازند و شخصيت سالم ،اهميت زمان حال و چگونگي ادراك آن ،بيش از گذشته است . البته نبايد منكر تاثير رويدادهاي گذشته برشيوه نگرش كنوني شد زيرا رويدادها در ميزان سلامت رواني انسانها موثر واقع مي شود ، اما تاكيد عمده بر رويدادهاي كنوني است نه آنچه در كذشته پيش آمده است .

راجرز براي شخصيت سالم ازخود پنداري مثبت و سالم سخن به ميان مي آورد و پذيرش احساسات ،عزت نفس ،ارتباط خوب با ديگران ، زندگي كامل در زمان حال ،‌ادامه يادگيري چگونه آموختن ،ذهن بازداشتن به افكار خود ، توانايي تصميم گيري مستقل وخلاقيت را از خصايص شخص سالم برمي شمارد .


معيارهاي سلامت رواني

براساس نظر كارشناسان سازمان جهاني بهداشت ،‌سلامتي نه فقط به فقدان بيماري و نقص عضو بلكه به حالت رفاه كامل جسمي ، رواني و اجتماعي اطلاق مي شود بنابراين تعريف ، سلامت رواني به عنوان يكي از معيارهاي تعيين كننده سلامت عمومي شناخهت مي وشد . فردي كه از سلامت رواني برخوردار است ،ضمن احساس راحتي و آسايش قادر است در اجتماع به راحتي و بدون اشكال به فعاليت بپردازد و ويژگي هاي شخصي وي در آن اجتماع ،‌موجب خشنودي و رضايت است .

سلامت رواني و بدني لازم و ملزومند . متخصصان علوم تغذيه و پژوهشگران تناسب فيزيكي ،بين سلامت روان و بدن با كيفيت تغذيه و ميزان تحريك جسمي ،‌ارتباط معناداري يافته اند . مطالعات زيستي ـ شيميايي مغز انسان نشان مي دهد كه سلامت روان و ذهن ،احتمالا به منظم و متعادل بودن فعاليتهاي الكتروشيميايي سلولهاي مغز ي و دستگاههاي عصبي بستگي دارد .

به سختي مي توان كسي را يافت كه متعادل منطقي و آگاه به اعمال خود باشد هر فرد در دوره هايي از ندگي خود داراي ويژگيهايي از قبيل شيدايي ، افسردگي ،اجتماعي بودن ،بيگانگي ،‌جست و خيز و انفعالي بودن است ،بنابراين به شكلي رفتارهاي غيرم نطقي را تجربه مي كند . تفاوت رفتارهاي عادي و غير عادي يك امر رتبه اي و درجه بندي شده است .برخي از مردم بيش از ديگران غير منطقي هستند . و بعضي ديگر چنان غير منظقي هستند كه در زمينه سازگار شدن با زندگي به كمك نياز دارند .

همچنين فرانكل اراده معطوف به معنا را ملاك سلامت روان مي داند . او نظريه معنا درماني را براي درمان كساني كه زندگيشان بدون معناست معرفي مي نمايد .در اين نظريه ،‌طبيعت انسان بر سه محور استوار است :آزادي اراده ،اراده معطوف به معنا و معناي زندگي .او معتقد است با آنكه در معرض شرايط بيروني معيني هستيم كه برزندگي ماتاثير مي گذارد با اين حال در انتخاب واكنشهاي خود نسبت به اين اوضاع و شرايط آزاد هستيم . اراده معطوف به معنا و معناي زندگي به نياز مداوم انسان به جست و جستجو نه براي خويشتن بلكه براي معنايي كه به هستي ما منظور مي بخشد ارتباط مي يابد . هرچه بتوانيم از خود فراتر رويم و خود را در راه چيزي يا كسي ايثار كنيم انسان تر مي شويم . مجذوب شخص يا چيزي فراسوي خودشدن معيار نهايي رشد و پرورش شخصيت سالم است . به اعتقاد فرانكل جوهر وجود انسان را سه عامل معنويت ،آزادي و مسوليت تشكيل مي دهند .

براي دسترسي به سلامت رواني بايد بپذيريم كه در رفتار خود آزادي انتخاب داريم و اين آزادي را هب كار ببريم و مسووليت انتخاب نيز با خودماست . بنابراين سلامتي و عدم سلامتي رواني به مقدار زيادي ناشي از تجارب موفق و ناموفق در دوران تحصيلي و واكنشهاي معلمان و والدين نسبت به اآنان است .

زماني كه شخصيت كودك شكل نگرفته ،سالهاي نخست زندگي تحصيلي خود را آغاز مي كند ،‌در مسير رشد و بالندگي قرار مي گيرد و درطول بهترين سالهاي عمر خود ،‌با عوامل مختلف موثر بر تحول شناختي ،عاطفي و اجتماعي به كنش متقابل مي پردازد كه نتيجه اش همان چيزي است كه به صورت جوان 19 ـ 18 ساله اي به جامعه تحويل داده مي شود .

حال چنانچه اين فرد به ويژگي ها و خصايص شخصيت سالم آشنا و در جهت كسب آنها تلاش كند . زندگي اي سرشار ازاميد ، شادي ،‌آرامش و همراه با موفقيت خواهد داشت

پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواندبه بهترین شکل،آرامش راتصویرکند.

نقاشان بسیاری آثارخودرابه قصرفرستادند.

آن تابلوها،تصاویری بودندازجنگل به هنگام غروب،رودهای آرام،کودکانی که درخاک می دویدند،رنگین کمان درآسمان وقطرات شبنم برگلبرگ گل سرخ.

پادشاه تمام تابلوهارا بررسی کرد،اماسرانجام فقط دواثرراانتخاب کرد.

اولی،تصویردریاچه آرامی بودکه کوه های عظیم وآسمان آبی رادرخودمنعکس کرده بود.درجای جایش می شدابرهای کوچک وسفیدرادید،واگردقیق نگاه می کردند،درگوشه چپ دریاچه،خانه کوچکی قرارداشت،پنجره اش بازبود،دودازدودکش آن برمی خواست،که نشان می دادشام گرم ونرمی آماده است.

تصویردوم هم کوها را نمایش می داد؛اما کوه ها ناهمواربود،قله هاتیزودندانه ای بود.آسمان بالای کوه ها به طوربی رحمانه ای تاریک بود،وابرهاآبستن آذرخش،تگرگ  وباران سیل آسابود.

این تابلوها با تابلوهای دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند،هماهنگی نداشت.اماوقتی آدم بادقت به تابلونگاه می کرد،دربریدگی صخره ای شوم،جوجه پرنده ای را می دید.آنجا،درمیان غرش وحشیانه طوفان،جوجه گنجشکی آرام نشسته بود.

پادشاه درباریان را جمع کردواعلام کرد که برنده جایزه بهترین تصویرآرامش؛تابلودوم است.بعدتوضیح داد:

آرامش آن چیزی نیست که درمکانی بی سروصدا،بی مشکل،بی کارسخت یافت می شود.

آرامش:چیزی است که می گذارد درمیان شرایط سخت،بمانی و آرام باشی.

 

یادمان باشد پیمانى راکه در طوفان با خدا مى بندیم

در آرامش فراموش نکنیم . . .

.

به خدا گفتم : به من همه چیز بده ، تا از زندگی لذت ببرم

خداوند فرمود : به تو زندگی دادم تا از همه چیز لذت ببری . . .

.

یک دانه بذر میلیون ها دانه را با خود دارد. آیا وفور وغنای هستی را می بینی؟

خداوند در وجود ما هم “روحش” را به امانت گذاشته است

این همان “دانه الهی” است که باید آنرا با عشق و ایمان آبیاری کرد تا شکوفا گردد

.

معبودم!

متبرکم گردان به نامت

متبلورم گردان به عبادتت

متذکرم گردان به ذکرت

مرحمتم گردان به رحمتت

.

چه خود ساخته هایی که مرا سوخت ، و چه سوختن هایی که مرا ساخت

ای خدای من ، مرا فهمی عطا کن ، که از سوختنم

ساخته ای آباد از من بجا ماند . . .

.

الهی دانایی ده که در راه نیفتم

و بینایی ده که در چاه نیفتم

الهی پایی ده که با آن کوی مهر تو پوییم

و زبانی ده که با آن شکر آلای تو گوییم . . .

.

میگن شبا فرشته ها از آرزوی آدما ، قصه میگن واسه خدا

خدا کنه همین شبا گفته بشه قصه ی تو واسه خدا . . .

.

خدایا !

من چیزی نمیبینم .

آینده پنهان است.

ولی آسوده ام ،

چون تو را می بینم

و تو همه چیز را . . .

.

با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت

با هر چه رود نام تو را می توان سرود

بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍

با دستهای روشن تو می توان گشود

.

ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی

هر دم که ترا دهم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی

هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیابی. . .

.

از تمام چیزایی که داری خدا رو جدا کن !

چی داری؟ هیچ

حالا به همه نداشته هایت ،خدا رو اضافه کن !

چه کم داری؟ هیچ

.

خدایا

همه دنیا بخواد و تو بگی نه /  نخواد و تو بگی آره ، تمومه

همین که اول و آخر تو هستی /  به محتاج تو محتاجی حرومه . . .

.

و تو این مهربانم مرا یاد کن ، آن دم که خدا را تلاوت میکنی

شاید به صداقت قلب پاکت ، من نیز اجابت شوم . . .

.

خدایا

شکرت میکنم بخاطر نداشته هام ، که اگه داشتم ارزششون  رو نمیدونستم

شکرت میکنم بخاطر هیچ چیز  و  همه چیز  . . .

 

.

خدایا

اگر بناست بسوزیم طاقتمان ده

و اگر بناست بسازیم قدرتمان ده

.

در فصل زمستان و خزان می گردیم / با نیت خوشحالی شان می گردیم

افکار شهید جنگ را ول کردیم / دنبال پلاک و استخوان می گردیم . . .

.

خدایا ، آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم

و آنگونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم . . .

(کورش بزرگ) 

.

ای جـمـلـه بـیکـسـان عـالـم را کَـس

یـک جـو کرمـت تـمـام عـالـم را بـَس

مـن بـیکـَسَـم و کـسی نـدارم جز تـو

یا رب به فریاد من بی کَس رَس

(مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری)

.

به خدا گفتم :

« بیا جهان را قسمت کنیم آسمون واسه من ابراش مال تو

دریا مال من موجش مال تو ماه مال من خورشید مال تو … »

خدا خندید و گفت : « تو بندگی کن ، همه دنیا مال تو …من هم مال تو

.

خداوندا دستانم خالی ودلم غرق در آرزوهاست.

یا با قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان

یا دلم را از ارزوهای دست نیافتنی خالی کن . . .

.

انیس قلب خود تنها خدا کن / خدا را در دل شبها صدا کن

ز خوف حق چو اشکی را چکاندی / به حال ما زمینی ها دعا کن

.

زیباترین ستایش نثار کسی که کاستی هایم را می داند

و باز هم دوستم دارد . . .

.

اگر تنهاترین تنها شوم…..باز هم خدا هست

.

خدایا تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم ،

تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم ،

تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم باز گشتم ،

تو را گرم دیدم و در سردترین لحظه ها به سراغت آمدم ،

تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی…؟؟

.

خدا در دستی است که به یاری میگیری

درقلبی که شاد میکنی

درلبخندی که به لب می نشانی

خدا با من است. خدا با توست…خدایمان را آشکار کنیم

.

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم مطالبی رو که در این وبلاگ قرار میدم براتون مفید باشه و از انتخابتون ممنونم...
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اینجا همه چی درهمه و آدرس neloo.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 302
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 302
بازدید ماه : 2170
بازدید کل : 99115
تعداد مطالب : 191
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1





برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب





استخاره آنلاین با قرآن کریم


تعبیر خواب






فال حافظ