اینجا همه چی درهمه
از بودن در این وب سایت لذت ببرید دوستان عزیز
|
|||||||||||||||
چهار شنبه 2 بهمن 1392برچسب:آرامش, آرامش در زندگی, آرامش درون ارامش,نکات آموزنده و خوادنی) ,راه های رسیدن به آرامش, سایت تفریحی,آرامش ,آرام , آرامبخش , آرامش , انسان! , بازتاب زندگی , تازه های روانشناسی , روان , روانشناسی , زندگی ,, :: 14:44 :: نويسنده : amir آرامش یعنی طمأنینه، تسکین و آسودگی خاطر[1] که در مقابل آن تشویش، نگرانی و اضطراب است. از نظر اسلام آرامش و طمأنینه امری واقعی، حقیقتی و دست یافتنی است. در متون دینی ما راه های به دست آوردن آرامش بیان شده است و همین امر بهترین دلیل بر امکان دست رسی به آن است. علاوه بر این مطالعه زندگی بزرگانی که به دستورات دین عمل کرده اند و به آرامش درونی رسیده اند، می تواند ما را به این واقعیت رهنمون سازد که کسب آرامش در زندگی یک شعار نیست و این چیزی است که ما خود می توانیم با به کار بستن دستورات دینی آن را در خود احساس و تجربه نماییم. عوامل پیدایش و ایجاد آرامش: قرآن و روایات عوامل متعددی را برای آرامش بیان نموده اند برخی از آنها عبارتند از: 1. ذکر و یاد خدا: در قرآن آمده است: همانا با یاد الاهی قلب ها آرام می شود.[2] منظور از یاد و ذکر خدا یعنی این که انسان همیشه توجه و یقین داشته باشد که هیچ موجودی در عالم نمی تواند مستقل و جدای از «الله» وجود داشته باشد تا چه رسد به این که بتواند منشأ اثر باشد: «تمام عزت از او است»،[3] و تمام قدرت و ملک و هستی از او است. عزت و ذلت بندگان نیز به دست او است. او بر همه چیز توانا است.[4 چنین انسانی هیچ نگرانی و خوف و حزنی ندارد؛ چنان که قرآن می فرماید: "کسی که دنبال هدایت من باشد او دیگر خوف و نگرانی ندارد".[5] بله اگر انسان واقعا با تمام وجودش باور داشته باشد که هیچ دگرگونی و قدرتی در عالم نیست مگر این که وابسته به خداوند بزرگ است و آن گاه با زبان بگوید: «لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم»، دیگر دغدغه و اضطرابی ندارد. رسول مکرم اسلام (ص) فرمودند: ذکر «لاحول ولا قوة الا بالله» شفای از 99 درد است که کمترین آن دردها، غم و غصه است.[6] 2. توکل به خدا: توکل یعنی این که انسان وظیفه خود را در حد توانایی انجام داده و نتیجه کارها را به خداوند واگذار نماید. قرآن مجید می فرماید: "کسی که بر خدا توکل کند خداوند او را کفایت می کند".[7] 3. رضایت به خواست الاهی: اگر انسان باور داشته باشد که خداوند متعال همیشه خیر خواه بندگان خود است و به خواست الاهی گردن نهد هیچ دغدغه ای نخواهد داشت. 4. ارتباط و اطاعت از اولیای الاهی: خداوند به پیامبرش می فرماید: "نگامی که از مردم خمس و زکات دریافت می کنی بر آنها درود بفرست؛ زیرا که صلوات تو بر آنها، مایه آرامش آنها است".[8] 5. ازدواج با همسر مومن و صالح: قرآن می فرماید: "یکی از نشانه ها و آیات الاهی این است که برای شما از جنس خودتان همسرهایی آفرید تا با او به سکونت و آرامش برسید".[9] 6. استراحت در شب: خداوند در قرآن می فرماید: "او همان کسی است که شب را برای شما قرار داد تا در آن آرام شوید".[10] 7. خوردن غذای سالم و طبیعی: در روایات وارد شده است که خوردن انگور سیاه،[11] غم و غصه را از بین می برد. 8. پاکیزگی و نظافت: در روایات زیادی آمده است که: شستن لباس،[12] و شستن سر[13] و... باعث از بین رفتن غم و غصه می شود. اینها بعضی از عوامل ایجاد آرامش است که در روایات و آیات مطرح شده است. از طرف دیگر، اگر انسان از چیزهایی که مانع آرامش است و برای انسان پریشانی خاطر می آورد دوری کند، زمینه رسیدن به حالت طمأنینه و آرامش را فراهم ساخته است. بعضی از عوامل از بین رفتن آرامش که در روایات بدان ها اشاره شده است عبارت اند از: 1-دلبستگی به دنیا: پیامبر اکرم (ص) فرمود: "رغبت و علاقه به دنیا موجب غم و حزن انسان است و زهد و بی رغبتی به دنیا موجب راحتی قلب و بدن است".[14] امام خمینی (ره) نیز با توجه به روایات به فرزندشان حاج سید احمد فرمودند: «... من آنچه ملاحظه کردم و مطالعه در حال قشرهای مختلف نمودم، به این نتیجه رسیده ام که قشرهای قدرتمند و ثروتمند، رنج های درونی و روانی و روحیشان از سایر اقشار بیشتر و آمال و آرزوهای زیادی که به آن نرسیده اند بسیار رنج آورتر و جگر خراش تر است... آنچه مایه نجات انسان ها و آرامش قلوب است، وارستگی و گسستگی از دنیا و تعلقات آن است که با ذکر و یاد دایمی خدای تعالی حاصل می شود».[15] 2- طمع و چشم داشت به مال مردم: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "کسی که به مال دیگران طمع و چشم داشت، داشته باشد حزن و اندوهش طولانی خواهد شد".[16] 3- حسادت: امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: "غیر از حسود ظالمی را ندیدم که شبیه ترین کس به مظلوم باشد؛ زیرا دارای قلبی غصه دار و حزنی پیوسته است".[17] 4- شک و عدم رضایت: رسول خدا (ص) فرمودند: "مانا که خداوند با حکمت و فضلش، راحتی و شادی را در یقین و رضا قرار داده و غصه و ناراحتی را در شک و نارضایتی گذاشته است".[18] پس دست یابی به آرامش تنها یک شعار نیست، بلکه حقیقتی دست یافتنی و دارای راه های عملی بسیاری است که در متون دینی به وضوح بیان شده است.
روزی روزگاری در زمانهای بسیار قدیم پادشاهی جایزه بسیار نفیسی درنظر گرفت برای هنرمندی که بهترین تابلو راکه نشانگر آرامش باشد نقاشی کند. هنرمندان زیادی در این مسابقه شرکت کردند ولی پادشاه فقط از 2 اثر خیلی خوشش آمد و آنها را از بقیه جدا کرد تا در مورد بهتر بودن یکی از آنها تصمیم نهائی خودش را بگیرد.
تابلو دیگر هم نقاشی بود از کوهستان، اما کوههای ناهموار و پر صخره و روی آنها آسمانی خشمگین که در آن بارش رگبار و رعد وبرق همه به تصویر کشیده شده بود، از بالای یکی از کوهها آبشاری خروشان رو به پائین و به دریا فرو میریخت.. این تابلو در دید هیچ یک از تماشاگران آرامش بخش نبود و همه متعجب بودند که پادشاه به چه دلیل این تابلو را در کنار دیگری انتخاب کرده. پادشاه با مشاهده دقیق تابلو دوم از نزدیک، متوجه شده بود که پشت آبشار روی بوته ای که داخل شکافی در صخره رشد کرده بود..پرنده مادری لانه کرده و با وجود ریزش آب خشمگین و کف آلود به پائین، پرنده همچنان در لانه خود در کمال آرامش روی تخم هایش نشسته.
پادشاه عاقبت تصویر دوم را انتخاب کرد و توضیح داد : معنی آرامش این نیست که در محلی باشید بدون هیچ سر و صدا و مشکل بدون اینکه محبور به انجام کار شاقی باشید .. بلکه آرامش واقعی آن چیزی است که در درون شماست که حتی با قرار گرفتن در مرکز و کانون مشکلات هنوز در قلب و وجود خود احساس آرامش کنید.
آرامش درون پایان مبارزه و درگیری روحی و روانی ما آدمها نیست ، بلکه این صفت و خصیصه ای است که در اندرون تعداد بسیار کمی از انسانهاست که همواره بدون در نظر گرفتن آنچه که اطراف آنان میگذرد، آماده کنار آمدن و مبارزه با ناملایمات زندگی می باشند .
رازهای آرامش درون چیست ؟ (نکات آموزنده و خوادنی) ۱- راز آرامش درون خویشنداری است. انرژیهای خود را پراکنده نکن. آنها را تحت نظر داشته باش و به طرز مفیدی هدایت کن.
۷- راز آرامش درون در آروز نداشتن است. این را بدان که شادی در درون تو جای دارد، نه در اشیاء و شرایط خارج از وجود تو .
آرامش در چیست؟شادابي ،نشاط ، لذت بردن از زندگي و هدفمندي مستلزم داشتن شخصيت سالم است . ازطريق آشنايي با معيارهاي سلامت رواني و تطابق آن باويژگي هاي شخصي ،تعامل با ديگران و محيط پيراموني اندكي مي توانيم عوامل آسيب زا به شخصيت سالم را شناسايي و با اصلا ح آنها ، در كسب شخصيت سالم تلاش كنيم . پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواندبه بهترین شکل،آرامش راتصویرکند. نقاشان بسیاری آثارخودرابه قصرفرستادند. آن تابلوها،تصاویری بودندازجنگل به هنگام غروب،رودهای آرام،کودکانی که درخاک می دویدند،رنگین کمان درآسمان وقطرات شبنم برگلبرگ گل سرخ. پادشاه تمام تابلوهارا بررسی کرد،اماسرانجام فقط دواثرراانتخاب کرد. اولی،تصویردریاچه آرامی بودکه کوه های عظیم وآسمان آبی رادرخودمنعکس کرده بود.درجای جایش می شدابرهای کوچک وسفیدرادید،واگردقیق نگاه می کردند،درگوشه چپ دریاچه،خانه کوچکی قرارداشت،پنجره اش بازبود،دودازدودکش آن برمی خواست،که نشان می دادشام گرم ونرمی آماده است. تصویردوم هم کوها را نمایش می داد؛اما کوه ها ناهمواربود،قله هاتیزودندانه ای بود.آسمان بالای کوه ها به طوربی رحمانه ای تاریک بود،وابرهاآبستن آذرخش،تگرگ وباران سیل آسابود. این تابلوها با تابلوهای دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند،هماهنگی نداشت.اماوقتی آدم بادقت به تابلونگاه می کرد،دربریدگی صخره ای شوم،جوجه پرنده ای را می دید.آنجا،درمیان غرش وحشیانه طوفان،جوجه گنجشکی آرام نشسته بود. پادشاه درباریان را جمع کردواعلام کرد که برنده جایزه بهترین تصویرآرامش؛تابلودوم است.بعدتوضیح داد: آرامش آن چیزی نیست که درمکانی بی سروصدا،بی مشکل،بی کارسخت یافت می شود. آرامش:چیزی است که می گذارد درمیان شرایط سخت،بمانی و آرام باشی.
یادمان باشد پیمانى راکه در طوفان با خدا مى بندیم در آرامش فراموش نکنیم . . . . به خدا گفتم : به من همه چیز بده ، تا از زندگی لذت ببرم خداوند فرمود : به تو زندگی دادم تا از همه چیز لذت ببری . . . . یک دانه بذر میلیون ها دانه را با خود دارد. آیا وفور وغنای هستی را می بینی؟ خداوند در وجود ما هم “روحش” را به امانت گذاشته است این همان “دانه الهی” است که باید آنرا با عشق و ایمان آبیاری کرد تا شکوفا گردد . معبودم! متبرکم گردان به نامت متبلورم گردان به عبادتت متذکرم گردان به ذکرت مرحمتم گردان به رحمتت . چه خود ساخته هایی که مرا سوخت ، و چه سوختن هایی که مرا ساخت ای خدای من ، مرا فهمی عطا کن ، که از سوختنم ساخته ای آباد از من بجا ماند . . . . الهی دانایی ده که در راه نیفتم و بینایی ده که در چاه نیفتم الهی پایی ده که با آن کوی مهر تو پوییم و زبانی ده که با آن شکر آلای تو گوییم . . . . میگن شبا فرشته ها از آرزوی آدما ، قصه میگن واسه خدا خدا کنه همین شبا گفته بشه قصه ی تو واسه خدا . . . . خدایا ! من چیزی نمیبینم . آینده پنهان است. ولی آسوده ام ، چون تو را می بینم و تو همه چیز را . . . . با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت با هر چه رود نام تو را می توان سرود بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را با دستهای روشن تو می توان گشود . ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی هر دم که ترا دهم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیابی. . . . از تمام چیزایی که داری خدا رو جدا کن ! چی داری؟ هیچ حالا به همه نداشته هایت ،خدا رو اضافه کن ! چه کم داری؟ هیچ . خدایا همه دنیا بخواد و تو بگی نه / نخواد و تو بگی آره ، تمومه همین که اول و آخر تو هستی / به محتاج تو محتاجی حرومه . . . . و تو این مهربانم مرا یاد کن ، آن دم که خدا را تلاوت میکنی شاید به صداقت قلب پاکت ، من نیز اجابت شوم . . . . خدایا شکرت میکنم بخاطر نداشته هام ، که اگه داشتم ارزششون رو نمیدونستم شکرت میکنم بخاطر هیچ چیز و همه چیز . . .
. خدایا اگر بناست بسوزیم طاقتمان ده و اگر بناست بسازیم قدرتمان ده . در فصل زمستان و خزان می گردیم / با نیت خوشحالی شان می گردیم افکار شهید جنگ را ول کردیم / دنبال پلاک و استخوان می گردیم . . . . خدایا ، آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم . . . (کورش بزرگ) . ای جـمـلـه بـیکـسـان عـالـم را کَـس یـک جـو کرمـت تـمـام عـالـم را بـَس مـن بـیکـَسَـم و کـسی نـدارم جز تـو یا رب به فریاد من بی کَس رَس (مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری) . به خدا گفتم : « بیا جهان را قسمت کنیم آسمون واسه من ابراش مال تو دریا مال من موجش مال تو ماه مال من خورشید مال تو … » خدا خندید و گفت : « تو بندگی کن ، همه دنیا مال تو …من هم مال تو . خداوندا دستانم خالی ودلم غرق در آرزوهاست. یا با قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از ارزوهای دست نیافتنی خالی کن . . . . انیس قلب خود تنها خدا کن / خدا را در دل شبها صدا کن ز خوف حق چو اشکی را چکاندی / به حال ما زمینی ها دعا کن . زیباترین ستایش نثار کسی که کاستی هایم را می داند و باز هم دوستم دارد . . . . اگر تنهاترین تنها شوم…..باز هم خدا هست . خدایا تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم ، تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم ، تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم باز گشتم ، تو را گرم دیدم و در سردترین لحظه ها به سراغت آمدم ، تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی…؟؟ . خدا در دستی است که به یاری میگیری درقلبی که شاد میکنی درلبخندی که به لب می نشانی خدا با من است. خدا با توست…خدایمان را آشکار کنیم .
نظرات شما عزیزان:
موضوعات
آرشيو وبلاگ
پيوندها
تبادل لینک
هوشمند
|
|||||||||||||||
|